داستان کوتاه



























love

 

دخترک نابینا به معشوق خود گفت آرزو دارم کسی چشمش را به من دهد تا تورا ببینم کسی چشمش را به او داد پسرک  نابینا بود دخترک از او متنفر شد و از او خواست که دیگر پیش او نیاید پسرک قبول کرد و گفت من می روم ولی مواظب چشمانم باش.



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





نوشته شده در پنج شنبه 24 فروردين 1391برچسب:,ساعت 14:57 توسط fatima|


آخرين مطالب
» سال نو مبارک
» تو کجایی سهراب....
» عشق
» زندگی چیست؟
» داستان کوتاه
» محبت
» ستاره


Design By : Pichak